محل تبلیغات شما


                                                                                         •••

دیالکتیک فلسفه و گزیده‌گوییدر آلمان سدۀ نوزدهم به اوج خود رسید. پس از کانت، متفکرانی همچون فردریش شلگل،آرتور شوپنهاور، سورن کگور و نیچه از قالب کوتاه‌نویسی بهره گرفتند تا با پرسشِچگونه فلسفه ورزیدن» دست و پنجه نرم کنند، بدون آنکه بر نظام‌های فلسفی تکیهکنند. رمانتیک‌ها عاشق ویرانه‌ها، آثار ناتمام و سایه‌ها بودند؛ مانند نقاشی‌هایکاسپر دیوید فردریش، سمفونی ناتمام شوبرت یا توجه وسواس‌گونه به عصر کلاسیک. اینآیین گزیده‌گویی در حقیقت واکنشی به خواست بی‌پایان کانتی برای نظام‌سازی بود.رمانتیک‌ها در تقابل با شیوه‌های متداول برای بازنمود دانش استعلایی، بر این نکتهتأکید داشتند که تنها راه برای چنین بازنمودی، حرکت در مسیر امر جزئی است.بنابراین نسبت میان تفکر گزین‌گویانه و سیستماتیک، از دید آن‌ها همان نسبت میانامر خُرد (جزئی) و کلان (کلی) است.

مجله آلمانی داسآتینیوم۴ در مجموعه‌ای از مقالات، نقدها، گفتگوها ومانیفست‌های گیج‌کننده، در فاصلۀ سال‌های ۱۷۹۸ تا ۱۸۰۰، رمانتیسیسم را به‌منزلۀواکنش زیباشناختیِ یکپارچه و جایگزینی فلسفی برای ایدئالیسم بنا نهاد. پاره‌گفتارهایاین مجله از یک سو هر فرد را به‌مثابۀ یک نظام، یا حداقل در حد یک روح یا بذر»قلمداد کردند و از سوی دیگر، هر گفتگو» را زنجیره یا حلقه‌ای از پاره‌گفته‌ها»دانستند که داشتن یک نظام و نداشتن آن» را به یکسان برای روح مرگبار» می‌سازد وآمیختن این دو را پیشنهاد می‌کند.

نیچه به عنوان یکی ازآخرین متفکران این شیوۀ تفکرِ رمانتیک در غروب بت‌ها می‌نویسد:

من به همۀ سیستم‌سازانبدگمانم و از ایشان روی‌گردان. خواست سیستم‌سازی خلاف درست‌کرداری‌ست . گزین‌گویی،نغزگویی، که من نخستین استاد آن در میان آلمانیان‌ام، همان فرم‌های جاودانگی»‌اند؛بلندپروازی من آن است که در ده جمله چیزی را بگویم که کسی دیگر در یک کتاب می‌گوید؛که کسی در یک کتاب هم نمی‌گوید.۵

دوران آغازینِ زندگیفکری نیچه در مقامِ متخصصِ متون کلاسیک، به گرد‌آوردن پاره‌گفتارهای متفکراننخستین یونان گذشت و بر اساس همین دانش قابل توجه بود که در ۱۸۶۹، زمانی که ۲۴ سالسن داشت، به مرتبۀ استادی در فیلولوژی یونانی در دانشگاه بازل دست یافت.

 

زمانی که نیچه در اواخر ۱۸۷۰ شغل دانشگاهی خودرا در پژوهش‌های کلاسیک ترک کرد، متن‌شناسی گزین‌گویه‌ها در نگاه او به فلسفۀ گزین‌گویهبدل شد. به‌این‌ترتیب، او به جای مطالعۀ گزین‌گویه‌ها، خلق آن‌ها را به قلم خود درپیش گرفت. نیچه در بارورترین بخش از حیات خود، میان دو اثر انسانی، زیاده‌انسانی (۱۸۷۸) و آنک انسان (۱۸۸۸)، هزاران هزار پاره‌گفتارو گزین‌گویۀ نغز تصنیف کرد و این سبک گزین‌گویانه رفته‌رفته به شیوۀ مطلوب نیچهبدل شد. چنانکه پیامبر چنین گفت زرتشت با زبانی سخن می‌گوید کهیادآور سبک معماگونه و دیونیسوسی در ادب حکیمانۀ یونان است.

در واقع فرم ادبی مبتنیبر گزین‌گویی شیوه‌ای بود که نیچه در آن به خوانندگان خود می‌آموخت که نظریه یاچشم‌انداز خاص نیچه‌ای را بی‌چون‌و‌چرا نپذیرند، بلکه فلسفۀ زندگیِ اختصاصی خود رابیافرینند. او در این رابطه می‌نویسد: در کتاب‌های گزین‌گویانه، مانند نوشته‌هایمن، شمار زیادی عبارات فراموش‌شده و زنجیره‌‌های فکری در میان گزین‌گویه‌های کوتاهپنهان است». معنای این سخن آن است که نیچه بنا ندارد لقمه را جویده و در دهانخواننده بگذارد. روش او چیزی از گونۀ گفتار هراکلیتوسی است؛ سخنانی جهنده و سخت وکوتاه، پندهایی پیش‌گویانه و تیرهایی که به قلب خوانندگان می‌نشیند تا عادات فکریآن‌ها را بر هم بریزد و از میان بردارد. خوانندگان در برابر متون او باید کاربیشتری انجام دهند و آنچه را میان و پس پشت» واژگان تیز و برّان او پنهان است،جست‌وجو کنند. نیچه در یکی از همین بینش‌های شکافنده در غروب بت‌ها می‌نویسد:

دربارۀ چیزی واژۀ کافیداریم که آن را دیگر از سر گذرانده باشیم. گفتاری نیست که ذره‌ای خوارشماری در آننباشد . گوینده همین که زبان باز کرد خود را عامّی کرده است.

نیچه می‌خواهد ما را بهتفکر دربارۀ پیوند سست میان افکار درونی، سخن و نوشتار برانگیزد. تولید اندیشه، یاهمان حرکت از ایده‌های ذهنی به سوی ایده‌های بیان‌شده در نوشتار، هرگز بی‌خلل صورتنمی‌گیرد و همیشه نوعی مسئلۀ وفاداری در انتقال از ایده ذهنی به متن در کار است.از این رو است که درونی‌ترین اندیشه‌های ما به چنگ زبان نمی‌آیند و گزین‌گویهحقیقی در واقع ورای واژگان است. به بیان ظریف شلگل:

پاره‌گفتار باید همچون یکاثر هنری به طور کامل از جهان پیرامون خود ایزوله و همچون خارپشت خودبسنده باشد.

این مقایسه میان خارپشتو گزین‌گویه به هیچ روی امری تصادفی نیست، چراکه نمونه‌های دیگری از ارجاع به اینجانور، از جمله در پاره‌گفتار آرخیلوخوس۶، یافتنی است. همان تمثیلی که آیزایا برلینبعدتر آن را این گونه به ما شناساند:

روباه چیزهای بسیاری می‌داند،حال آنکه خارپشت تنها یک چیز می‌داند.

گرچه گزین‌گویه درتعریف خود نوعی بیان موجز است، تقریباً همیشه در روندی مداوم از تکرارهای بی‌شمار،تکثیر می‌شود. گزین‌گویه همچون خارپشت، بنا به ماهیت خود، جانوری منزوی است، اما

ما از آن‌ها نیستیم که تنها ازمیان کتاب‌ها و در پی برانگیخته شدن با آن‌ها می‌اندیشند. عادت ما این است که خارجاز خانه بیندیشیم

میلِاو به از ریشه درآوردن هر نوع درازگویی است، میلی نه‌چندان پنهان برای نابودیهمسایه، به نحوی که قدرتِ انحصاری‌اش به بالاترین حد برسد.

                                                                                         •••

همان که هستیم بایست باشیم

شعر حافظ= امید به راه و از راه ماندگی

اکهارت توله(تولی)

نیچه ,میان ,یک ,آن‌ها ,گزین‌گویه ,همچون ,نیچه در ,است که ,خود را ,او به ,و از

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

شرکت تعاونی دهیاران روداب سبزوار منتقل شد! gintingcrunom . بررسی و نقد پایان نامه ها clamjecalre ارائه ترجمه کتاب های وارکرافت orwornonon1974 پنجره UPVC | شرکت تولید پنجره UPVC پنجره دوجداره sepetherphor