محل تبلیغات شما
 اندیشمند و استاد فلسفه در پیام خود آورده است: بزرگ قافله و قبیله هنر معاصر ایران، استاد محمدرضا شجریان، پس از تحمل یک دوره طولانی درد و رنج از ورطه عالم خاک رست و به جهان پاک پیوست.
شجریان در زمره هنرمندانی بود که قدر هنر را می­‌شناخت و با دقت از هنر خود مواظبت می­‌کرد. همه پیشه­‌ها و بخصوص پیشه­‌های قلمرو دانایی و هنر به وفاداری و مواظبت نیاز دارند و گاهی در این مواظبت است که به جایگاه هنر در زندگی و نسبت آن با مردم پی می‌برند و صدای مردم را می‌شنوند. شجریان در زمره آنانی بود که این صدا را می‌شنید و آن را با لحن آسمانی خود بازمی‌­خواند. مردمی هم که صدای اعماق روح قوم و قبیله و تاریخ خود را در آواز او می‌شنیدند، عزیزش می­‌داشتند و در ماتم مرگ او جامه عزا بر تن کردند.
شجریان تنها استاد آواز نبود. او موسیقی­‌شناس بود و مخصوصاً درک عمیقی از پیوند شعر و موسیقی داشت. دردا و دریغا که او دیگر برای ما نمی‌خواند. اما هنر نحوی سکنی­ گزیدن در زمان است و به همین جهت ماندگار می­‌شود. آثار شجریان هم می­‌ماند و دل و جان نسل­‌های امروز و فردا را صفا و جلا می­‌دهد.»



نام خدا
                                               
   تشییع جنازه‌ای که به تعویق افتاد

1-  مرحوم شجریان به اعتقاد من سالهاست که از دنیای ما رفته، فقط تشییع جنازه‌اش تا این روزها به تعویق افتاده است. با اینکه شجریان نماد موسیقی اصیل ایرانی بود ویا لااقل سبکی از موسیقی اصیل را نمایندگی می‌کرد و اسطوره موسیقی زمان ما تلقی می شد اما سالهاست که دیگر نواهای او در میان گوش سپارند گان به موسیقی جایگاه چندانی نداشت.  غالب علاقه مندان به او و کسانی که این روزها ناله مرغ سحر ناله سر کن سر می‌دهند در حافظه گوشی خود هزاران ترک موسیقی دارند که هیچکدام آنها متعلق به شجریان نیست و یا اگر هست پلی نمی شود. گوش مردم پراست از نواهای جاز و راک و سنتی پاپی!( سنتی که با صنعتی قاطی شده)  انگار که موسیقی سنتی واپسین لحظات عمر خویش را می گذراند. این حرف متخصصان موسیقی است که؛ گوش مردم هرجایی شده و دیگر گوش نیست. یعنی از درک ظرافت ها و لطائف موسیقی اصیل عاجز است.  سالهاست که مردم آرامش خود  و یا لذت شنیدن موسیقی را در پناه  موسیقی غرب‌زده و مشوش جستجو میکنند. شجریان  سال‌ها بود که دیگر نبود والبته این منافاتی با همچنان اسطوره بودنش ندارد.
2-  این روزها اظهار نظرهای زیادی پیرامون مواضع ی شجریان صورت می‌گیرد کسانی سعی میکنند. او را در مقابل انقلاب قرار دهند و از شخصیت او بهره کشی ی کنند و کسانی سعی در تخطئه مرحوم و بی خرد معرفی کردن او دارند. عده ای هم در صدد تطهیر او برآمده‌اند و برخی روی به تفکیک آورده  و گفته اند که او هنرمند است و هنرش را بنگرید مواضع ی او که اهمیتی ندارد، باید از کنار آن گذشتاما من میگویم که مواضع ی شجریان دقیقاً به هنر او مربوط است. شجریان در آن کارزار فتنه انگیز ی خود را صدای خس و خاشاک نامید. البته  کسی به مردم ایران نگفته بود خس وخاشاک و فقط عده ای اوباش مورد این خطاب قرار گرفته بودند! اما این واژه سهمی ویژه در میدان ت پیدا کرد و تا به امروز همچنان چماقی ی در دست جریانی خاص است.  هنرمندی که احساس می‌کرد که دیگر جایگاهی ندارد، ناگهان خود را در میدان لغزنده ت پیدا کرد و احساس کرد جای او اینجاست و امیدوارشد که دوباره می تواند باشد. برای همین خود را صدای خس و خاشاک نامید! چرا؟ چون او سالها بود که دیگر صدای کسی نبود! موسیقی صداست و نمی‌تواند معلق در هوا باشد! باید به حنجره وگوش کسی یا جریانی و یا ملتی متکی باشد. موسیقی رو به موت و  معلق در هوای شجریان در بحبوحه ت سرابی را دید که انگار می تواند دوباره باشد از این رو شجریان آبروی خود را در قمارخانه  ت هزینه کرد. اما ت مردان خود را می‌خواهد ت کسانی را که اهل ت نباشند به راحتی قربانی می کند و چه راحت اصلاح طلبان هنرمند غیر ی اما اسطوره ی در سودای ادامه حیات ما را   به مسلخ هوس ی خود بردند و تا امروز هم چنان که هست  او را قربانی می خواهند.
3-   زمانه ما دوران غرب‌زدگی، بی خردی و توسعه نیافتگی و.است. موسیقی هم مثل سایر هنرها و صنایع و. متاثر از این فضاست.به همین دلیل است  که دیگر موسیقی موسوم به  اصیل در میان مردم جایگاهی ندارد و فقط خاطره ای از آن باقی است. خاطره ای که  گاه گداری کسانی از آن یاد می‌کنند و دمی بهره می برند، اما وجه غالب موسیقی امروز همین موسیقی غربزده، مشوش و بی نظم و نسق؛ کوچه‌بازاری؛ رو زمینی و زیرزمینی؛ با مجوز و بی مجوز؛ صدا و سیمایی؛ ارشادی؛ آن ور آبی و.است.  گوش ها را باید شست. 
4-  عیب اسطوره موسیقی ما این بود که فقط هنرمند بود متفکر نبود. او که با انقلاب اسلامی به متن مردم راه یافت جایگاه  خاستگاه خود را فراموش کرد وخود را در قامت استاد موسیقی اصیل و فارغ از انقلاب جستجو کرد. بلبل خوش الحان نشسته بر شاخ سرو چشمهایش را بسته بود و ناله سر می داد غافل از اینکه طوفانی سهمگین در راه بود. درحالیکه تنها راه نجات خود خود خود انقلاب است. و البته درک این مطلب ساده نیست. غفلت از انقلاب به عنوان تنها راه در زمانه ما صدمه ای کاری بر پیکر  هنراصیل وارد نموده است. 
پ ن : این نوشته اگرچه ممکن است لحن تندی داشته باشد اما به هیچ وجه قصد اسائه ادب به شخصیت مرحوم شجریان ندارد. ایشان هر چه باشند و هرکه بوده اند که اکنون مرحومند و انشاالله مغفور. نیازمند  خیرات و دعای مردم اند و انسانهای صالح
غفرالله لنا و له

رسول صادقیان


همان که هستیم بایست باشیم

شعر حافظ= امید به راه و از راه ماندگی

اکهارت توله(تولی)

  ,موسیقی ,شجریان ,مردم ,ی ,هنر ,    ,خود را ,را در ,که دیگر ,بود که ,مواضع ی شجریان

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

bjyuan1026 dimobsraba sangtanosanc neubedforttat فرهنگ گوناگون boarenabe isingenla اهم رویدادهای سینمایی استان یا مرتبط با جشنواره راه های تبدیل شدن به یک خون آشام (آخه مگه بیکاریم)